۱۴ فروردین ۱۴۰۳ - ۱۲:۴۱

در طول تاریخ، بسیاری از دانشمندان یونانی به قهرمانان گمنام رنسانس تبدیل شدند، دوره ای که حکمت باستان را با دوره جدید دانش علمی مدرن پیوند داد.

معماران یونانی رنسانس ایتالیا

در طول تاریخ، بسیاری از دانشمندان یونانی به قهرمانان گمنام رنسانس تبدیل شدند، دوره ای که حکمت باستان را با دوره جدید دانش علمی مدرن پیوند داد. رنسانس در تاریخ اروپا به عنوان فرصتی برای روشنگری پدیدار شد و راه جدیدی را برای دانشمندان و متفکران از سراسر جهان برای ملاقات در ایتالیا گش.ده شد. این کشور مدیترانه ای مرکز این جوان سازی فرهنگی از قرن چهاردهم تا هفدهم شد. در این چارچوب افرادی که اروپا را برای همیشه تغییر دادند، دانشمندان یونانی نیز بودند که سفر آنها از سرزمین‌هایشان همیشه آسان نبود. بسیاری از آنها مجبور به ترک وطن شدند، زیرا این زمانی بود که امپراتوری روم شرقی که به امپراتوری بیزانس نیز معروف بود به دست عثمانی ها می افتاد. با این حال، این سفر دانشمندان یونانی از طرف آنها به فرصتی برای محافظت و به اشتراک گذاشتن گنجینه های خرد یونان باستان تبدیل شد.

این دوره تاریخی را تنها می توان دوران تحول و آشفتگی توصیف کرد. این زمان ها که با شکاف های شدید کلیسایی، بحث های فلسفی مهم و سایه های فتح امپراتوری بیزانس مشخص می شود، دلیل اصلی هجوم دانشمندان یونانی به شبه جزیره ایتالیا بود. دانشمندان یونانی که از عواقب وقایعی مانند سقوط قسطنطنیه و تسالونیکی فرار می کردند، در ایتالیا نه تنها مکانی امن، بلکه از نظر آکادمیک زمینه ای حاصل خیز برای رشد خود یافتند.

ورود آنها مصادف بود با آغاز چرخش غرب به سوی یونانیان باستان، متون و فلسفه های آنها از قرن ها پیش در امپراتوری بیزانس حفظ شده بود. این واقعیت جدید، با تبدیل شدن ایتالیا به کانون رشد تفکر یونانی، جان تازه‌ای در سالن‌های سخنرانی و کتابخانه‌های شهرهایی مانند فلورانس، رم و ونیز می بخشد. کسانی بودند که به عنوان چهره های مهم در این تبادل فرهنگی ظاهر شدند. هر یک از آنها به روش خود در احیای یادگیری کلاسیک مشارکت داشتند.

تلاش آنها صرفاً شامل ترجمه متون باستانی به زبان هایی غیر از یونانی نبود. این مردان شعله‌ای از کنجکاوی را برای همتایان خود در اروپای غربی برافروختند که برای قرن‌های آینده الهام ‌بخش جهان خواهد بود. از طریق آموزه های مهم آنها، میراث غنی تفکر یونانی برای افراد بیشتری قابل دسترسی شد و الهام بخش نسلی از دانشمندان ایتالیایی و فراتر از آن بود.

 سقوط قسطنطنیه در سال ۱۴۵۳ به دست ترک‌های عثمانی، لحظه‌ای مهم در تاریخ ملت یونان است. با این حال، امپراتوری بیزانس با سنت‌های غنی فرهنگی و علمی خود، مدت‌ها فضای امنی برای حفظ دانش یونان باستان و روم اولیه بود، چیزی که یک فتح نمی‌توانست به راحتی آن را پاک کند. با بدتر شدن اقبال امپراتوری، دانشمندان آن به غرب، به ویژه ایتالیای همسایه نگاه کردند. در ایتالیا از گذشته، شور و شوقی برای انسان گرایی و علم در اطراف محافل دانشگاهی جریان داشت، چیزی که زمینه مساعدی را برای کار آنها ایجاد کرد. این حرکت دانشگاهیان و دانشمندان یونانی فقط یک انتقال جغرافیایی دانش نبود. در واقع، این پیوند واقعی از یک سنت بود که به رنسانس ایتالیا کمک فوق العاده ای کرد و عصری از فعالیت های فکری بی نظیر را به وجود آورد.

از آنجایی که سرنوشت این افراد از قبل نوشته شده بود، تنها کاری که باید انجام می دادند این بود که این رویداد ویرانگر، یعنی سقوط قسطنطنیه را به یک فرصت تبدیل کنند. این دقیقاً همان کاری است که آنها انجام دادند. آنها وارث یک میراث قدیمی شدند که به افلاطون و ارسطو باز می گردد. دانشمندان یونانی دوره رنسانس نگهبانان میراثی خواهند بود که اروپا در خواب قرون وسطایی خود تقریباً آن را فراموش کرده بود. ورود آنها به ایتالیا در یک زمان عالی اتفاق افتاد، دقیقاً زمانی که این غول خفته در حال بیدار شدن بود.

یکی از مهم ترین نام های این موج عزیمت دانشمندان یونانی به ایتالیا «آرگیروپولوس» بود. وی شخصیتی بود که اشتیاق او به یادگیری یونانی کلاسیک بسیار زیاد بود، به طوری که همان جرقه را در قلب دانش آموزان ایتالیایی خود روشن کرد و نور یونان را در سراسر اروپای غربی پخش کرد. ترجمه های او از ارسطو آثار فیلسوف را دوباره در کانون توجه افکار دانشگاهی آن زمان قرار داد.

این بسیار مهم بود، زیرا زمینه را برای بحث های علمی و فلسفی آینده فراهم کرد. کلاس های درس آرژیروپولوس در فلورانس و رم به مراکز یادگیری تبدیل شدند و افرادی مانند «پیترو و لورنزو دی مدیچی» را به خود جذب کردند. این افراد، حامیانی که خود مترادف با رنسانس بودند، عمیقاً از دانشمند یونانی الهام گرفتند، نکته ای که به کارهای آینده آنها کمک کرد.

با این حال، در یک پیچ و تاب از سرنوشت شاعرانه مانند هر تراژدی یونانی دیگر، زندگی آرگیروپولوس را نه یک بیماری جدی یا جنگ، بلکه… عشق او به هندوانه گرفت! اعتقاد بر این است که آرگیروپولوس پس از خوردن بیش از حد میوه مورد علاقه خود به طور ناگهانی درگذشت.

کاردینال بساریون یکی دیگر از شخصیت های برجسته ای بود که جهان شرق و غرب را پل زد. او که در شهر پر جنب و جوش پونتوس، ترابیزون متولد شد، عمیقاً با سنت های غنی تمدن یونانی پونتیک در ارتباط بود. تحصیلات او زیر نظر دانشمند یونانی بزرگ «جورجیوس جمیستوس پلتون» در قسطنطنیه و «میستراس» درک او از نوافلاطونی را عمیقاً شکل داد. این به فلسفه ای تبدیل شد که بساریون در طول زندگی خود، حتی در سمت های عالی بعدی خود در کلیسای کاتولیک، ادامه داد.

درگیری عمیق بساریون با اندیشه نوافلاطونی، همراه با دانش درخشان او در ریاضیات، نجوم و جغرافیا، به وضوح برتری فکری او را نشان داد. این گستردگی دانش انگیزه تلاش او برای هماهنگ کردن مکاتب فلسفی افلاطون و ارسطو در اواخر عمرش شد. بساریون قبل از اینکه کاردینال کلیسای کاتولیک شود نیز راهب شد.

با وجود زندگی پر رونق خود در ایتالیا، این شخصیت مهم اندیشه یونانی هرگز ارتباط خود را با ریشه های بیزانسی خود از دست نداد. نقش مهم او در شورای فرارا-فلورانس، جایی که او از آرمان اتحاد مجدد بین کلیساهای ارتدکس و کاتولیک دفاع کرد، تعهد او را به وحدت ایمان مسیحی نشان داد. علیرغم اینکه با مخالفت و شک و تردید شدید روبرو شد، نفوذ بساریون از محافل کلیسایی فراتر رفت و تا قلب خود رنسانس گسترش یافت. آموزه های او از دانشمندان یونانی و جنبش اومانیستی در شبه جزیره ایتالیا، او را به شخصیتی محوری در گسترش تفکر یونانی به اروپای غربی تبدیل کرد. خانه او در رم به نقطه کانونی بسیاری از یونانیان مهم دیگر تبدیل شد که ایتالیا را خانه جدید خود کرده بودند.

منبع: greekreporter  ۲۱ فوریه

https://greekreporter.com/۲۰۲۴/۰۲/۲۱/greek-architects-italy-renaissance

کد خبر 19043

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 0 =